امسال نمایشگاه کتاب یک مهمان ویژه داشت! "نورا خانوم" هوا گرم بود و من نگران که گرما زده بشی ولی تو خیلی جدی (مثل همیشه)به اطرافت نگاه میکردی و خوشحال بودی از اومدن. البته بغل دایی هادی جایت راحت بود ! مدام هم با آب معدنی به صورت و پاهای کوچولوت آب میزدیم تا خنک بشی ویک سایه بون هم بالای سرت نگه می داشتیم. من جای تو چند تا کتاب انتخاب کردم که امیدوارم خوشت بیاد:مجموعه کتاب های غاز کوچولوو... دایی هادی هم زحمت کشید وکتاب میشولک را برایت خرید(یادت باشه بزرگ شدی ازش تشکر کنی) . کلی هم من کتاب روانشناسی گرفتم تا یاد بگیرم با فرشته ای مثل شما چطور رفتار کنم . هر غرفه ای که میرفتیم ومیگفتیم برای تو کتاب چی دارن؟ کلی ب...